من او

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سلام خداحافظ

    نظر

درس، بیکاری، زندگی، ازدواج، وابسته، سن، دیر، زود، استاد، سکوت، فهم، خشم ،زمینی ،محرم، دعا ،                          تنها، دوست ،من ، مهر، گریه ، غرور ، جریحه ، فکر ، انسان ، ادم ،عشق ، زن ، وجود ، امر اول ،خدا ، بزرگ،             امام ، خلیفه ،عین ، او ، وسلام خداحافظ


اسمونی وزمینی

    نظر

اسمونی زمینی

چند وقتیه دلم می خواد اسمونی بشم اما افکارم اجازه نمیده همش چسنیده به این زمین

کلی سعی کردم برا محرم اماده بشم تا به قول سرای اندیشه محرم بشم

کلی سعی کردم تا به دل نوشته های ترنم بهاری عمل کنم وبه قولش غبار دلم و پاک کنم تا اماده گرفتن اون نور بشم

کلی سعی کردم تا خدا رو دوست داشته باشم و برا خدا شبا بیدار بشم بیدار میشدم اما بازم زمینی بودم اخه زمینی حرف میزدم و.........

دلم تنگ شده برا اسمونی بودن برا خدای بزرگ میگم بزرگ اخه میدونید چند روز پیش همین جور که داشتم راه میرفتم به خدا گفتم دوست ندارم بعد به خداگفتم ببخشید دیگه بغضم ترکید وحرفام وباهاش زدم بهش گفتم من این خدایی که اینا میگن ودوست ندارم این خدایی که اینا میگن بزرگ نیست اصلا خدا نیست اخه مگه نگفتی کریمی پس خدای اینا چرا کریم نیست چرا همش می خواد منو برا کاری که یقین دارم درسته دعوا کنه

اصلا من خدای خودم و دوست دارم خدایی که وقتی اولا باهاش اشنا شدم فهمیدم بزرگه خیلی بزرگ تر از اونی که بخواد هر روز من ودعوا کنه اره خدای بزرگم دعوا میکنه اما نه این جوری

خدای بزرگ . کریم و مهربون

اصلا دوست همه همه دوست دارم کمکم کن منم اسمونی بشم منم محرم بشم

دلم ترکید از بس نمازام دیگه توش اسمونی بودن نیست جاشو داده به زمینیا دلم می خواد دوباره باهات دوست بشم می دونم من رفته بودم اما دوباره خودت اوردیم کمک کن دلم برا تو باشه اصلا من وعاشق کن تورو خدا خدا جونی اگه شده یه روزم به اخر عمرم باشه عاشقم کن طعم اون دین واقعی محمد(ص) بفهمم دوست دارم با تو باشم

خدایی دیگه نمی تونم بنویسم الان میام پیشت و بقیه حرفام و میگم

دوست دارم دوست دارم دوست دارم


گریه ها ی یه مادر

    نظر

سلام

چند وقتی بودکه دلم می خواست از دل تنگی های یه مادر بنویسم از گریه ها وغصه های یه مادراز قلب دردها و سرافکنده شدن های یه پدر از جریحه دار شدن غرور یه پدر از درد ودل کردنهای یه مادر با فرزند دیگرش ازدل مشغولی های یه پدر از اینکه با فرزندش چه کند واما از اون فرزند دیگر که برای تسلای دل مادر مدام بگوید درست میشود اقتضای سنش است و برای ترمیم غرور پدر فرزند را با بچه های دیگه که کارهای نازیبا انجام میدهند مقایسه کند و مدام بگوید ببین خدا رو شکر کن هنوز این کارها رو انجام نداده وخود این فرزنداو از ترس این که کسی حرف های او را نفهمد دیگه حرف نمیزند و سکوت را انتخاب کرده

اما با همه غصه ها دردهایش حالا کسی رو دارد که اگر بگوید لحظه ای تنهایت میگذارم دق میکند و اگر زود به زود به خواسته هایش جواب مثبت دهد غصه هایش صد چندان میشود و او به امید این که روزی عاشقش شود زندگی میکند

به امید عاشق شدن همه

ای سرو ناز حسن که خوش میروی بناز

عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز

اگر چه مست و خرابم تو نیز لطفی کن

نظر برین دل سر گشته خراب انداز


ممنونم از همه

    نظر

چند روز پیش یکی از دوستانم یه اس ام اس داد که یه جورایی دلم گرفت اون شب خیلی براش گریه کردم و از خدا خواستم تا درست بشه اما بعدش دلم یه جوری شد وتصمیم گرفتم بنویسم حتی اگه .........

راستی شمام براش دعا کنید که این قدرعاشق محبوبش بشه که هر جا اسمش رو میبرن دلش بره و قلبش به تپش بیافته

راستی پست بعدی گریه های مادر

از دعای همه دوستانم ممنونم من حالم خوب خوب شده