من او

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام

سلامی به عمق درد

دیروز داشتم میرفتم سر کلاسم که یک دفعه یه خانومی از جلوم رد شد ، اومده بود دخترشو ببره  گفتم اِ اِ اِ زهرا بودا ؛ اما اون منو نشناخت

 زهرا از دوستای اول و دوم راهنماییم بود خیلی بچه جالبی بود اخه میدونید  ، بخاطر جستش و لوتی حرف زدنش و قلدریش کسی جرات نداشت رو حرفش حرف بزنه ، من اون موقعا دوست داشتم مثل اون باشم اما چون جستم ریز بود رفته بودم تو گروه اونها

 آخرشم یه روز سال دوم به خاطر این که توهین کرد به رهبرم دعوامون شد و هر کی رفت سی خودش ؛ اخه من اون وقتا فقط رهبرو قبول داشتم و بس

خلاصه به قول خودش حیف که بچه ای و یه موقعی ( قریب به 2 سال)  با هم دوست بودیم وگرنه میدونستم چی کارت کنم

دوستیه ما همین جا تموم شد و دیگه از هم بی خبر بودیم تا دیروز که دیدمش

 

یهو تموم خاطراتم اومد تو ذهنم ، خیلی جالب بود این قده اروم شده بود نه خبری از قلدری بود و نه لاتای دوروبریاش

ازدواج کرده بود ، یه دختره 6 ساله به نام فروزان داشت چندوقتی بود که از همسرش --که معتاد بوده و به جرم دزدی تو زندان بوده -- جدا شده بود ، اولش فقط دلم سوخت براش اما بعدش فهمیدم که خودشم معتاد شده و 2 ماه که از زندان آزاد شده و جرمشم پخش مواد بوده ، ماتم برده بود انگار دنیا دور سرم میچرخید واقعا این همون زهرای مغرور و پر مدعای بچگیاس

 

وقتی رفتم سر کلاس به محض این که نگاش میکردم رشته کلام از دستم میرفت ؛  اولین سوالو که پرسید بغضم گرفت ، برای اینکه دلیل اشکام لو نره چند دقیقه یک بار میگفتم چه هواییه چه قدر گرد و خاکه و گاها هم گرده ی گلها رو بهونه میکردم که از پنجره های بسته ی اتاق اومده بودن تو و صاف رفته بودن تو چشای من

تو ذهنم خود دوم راهنماییمو با زهرا مقایسه میکردم و فکر اینکه منم داشتم مثل اون میرفتمو یه اتفاق ما رو از هم جدا کرد رهام نمیکرد

 

هی هی هی دلم خیلی براش مسوزه اولش تصمیم گرفتم که کمکش کنم اما وقتی فهمیدم که دوباره هم رو کرده به اعتیاد دیدم کمکی از من بر نمیاد

 شاید بیشتر دلم برای فروزان کوچولو  می سوخت اخه این بچه چی ؟! چرا به دنیاش اوردید؟!  شما که داشتید خلاف خودتون رو می کردید به قول خودت عشق دنیا رو میکردی ؛

هیچ فکر عاقبت فروزانه رو کردی ، چی میشه ! نکنه مثه پسر بچه توی عکس ...

نه نه نه خدا نکنه

دلم داره می ترکه  خدا کنه فروزان کوچولو بتونه مسیر زندگیشو عوض کنه

خدا کنه بخواد که زندگیش رنگو بوی دیگه ای بگیره

خدا کنه ...............

خدا کنه........

جداً نمی دونم براش چه دعایی کنم خدا خودش بهتر میدونه چه طوری کمکش کنه

 براش دعا کنید زیاد زیاد

 یا علی مددی

ای کاش می شد ادم عاشق بشه عاشق همه چیز(همون وجود )

ای کاش می شد مثل شدت وضعف وجود عاشق بودن م هم شدت و ضعف داشت

اش کاش می شد شدید ترین معشوق شدید ترین وجود بود

و ضعیف ترین معشوق همین ئنیای مادی بود

ای کاش می شد عاشق بشم

ای کاش می شد برای لحظه ای قبل از رسیدن به پایان وقت یک بار طعمش رو بکشم

ای کاش می شد بفهمم که هر لحظه به پایان وقت نزدیک می شم وبا این تلاشم امکان عاشق شدنم کمتر میشه

پس بهتر برای این که ممکن رو از حد استوا خارج کنم سعی کنم به مرحله وجودیه خودم برسم یعنی ادم بشم تا نتونم عاشق بشم

و ای کاش می شد

هی نگاه کن چی داری مینویسی یه دور بخون نوشتت و مثل این که من او رو اونم قسمت های او شو زیاد خوندی یا این که درس خوندی یا این که .........

حضرت مولوی قدس سره می فرماید:

با دو پا در عشق نتوان تاختن

با یکی سر عشق نتوان باختن

هر کسی را خود دو پا و یک سر است

با هزاران پا و سر این نادر است

زین سبب هنگامه شد کل هدر

هست این هنگامه هر دم گرم تر

هیچ کس را تا نگردد او فنا

نیست ره در بارگاه کبریا

سلام

دیروز یه کتاب خوندم درباره امام حسین (ع) اونم چه کتابی بود بماند که نوسینده این کتاب .............

اون قدر دلم به درد اومد که واسه توهینی که به پیامبرم (ص)کردن درد نیومده بود اخه ناسلامتی این اقا مسلمون بود اما اونا که توهین کردن کافر از کافر و شعورشم که بیش تر از این انتظاری نیست البته من نمی گم کار اونا درسته و باید سکوت کرد اما اگه ما داریم اعتراض میکنیم و میگیم نباید توهین کنن پس چرا جلوی نشر این کتابارو نمیگیرن اونم اجازه میدن توی یه موسسه فرهنگی تدریس کنن و.........

بزارید از متن زیبای این کتاب بگم

توی این کتاب اشاره به این میکنه که اگه امام حسین (ع)جنگید چون چاره دیگه ای نداشت از روی ناچاری و بی کسی و بی یاری مجبور شد این کار رو بکنه اخه یکی نیست به این عزب قلی بگه امام چاره داشت واین جنگم از روی بی چارگیش نبود اما تنها بود اما بی کس نبود کس بی کسانی که ما گمش کردیم همیشه با امام بود

اخه ادم به قول خودت عاقل اگه به امام حسین (ع) میگن مظلوم نه به خاطر این که ضعیف بوده و نمی تونسته کاری بکنه مجبور شده که اگه نمیتونسته کاری کنه که کاره بزرگی نکرده بود اما از روی اختیار از روی علم از روی قدرت از روی ...........

هی که دلم می خواد این عزب قلیه به قول خودش کسی که از سیاست و دین خیلی میدونه رو یه روز بگیرمش و این قدر درباره امام حسین (ع) بگم و مقتل امام رو بزارم جلوش بهش بگم بخونه ببینه کجاش نوشته امام چاره ای جز جنگ اونم اون بی چارگی که شما می گید رو داشته

اخ که دلم می خواد..........

یا علی مددی

 

سلام هر چی فکر کردم چی بنویسم نتونستم یعنی نه این که نتونستم میدونید اخه این بار روی سخنم با یه بابا نبود که بشه نوشت و دیگرانم بخونن این بار با یه دوست حرف میزدم دوستی که اون ناگفته هایی که نمیشه به یه بابای مهربونم گفت رو می گفتم خوب برا همین نتونستم نامه ام رو جوری بزارم که همه بفهمن

پس برای این که لبیک بگم به تصور تازه من اویی نوشتم

(رجوع شود به نه او )

یا علی مددی