من او

صفحه خانگی پارسی یار درباره

انسانیت یا جنسیت

    نظر

سلام عزیزان

از تاخیر زیادم معذرت می خوام نشد دیگه

بزارید از ماجرای امروزم بگم باشه

امروز با یکی از دوستانم رفته بودیم بیرون . موقع برگشت توی اتوبوس 3تا پسر سوسول امودن بالا، بعدشم یه خانوم و پسر بچه اش اومدن بالا دوتا از پسرا به سمت ما نشستن یکیشونم پشتش به ما بود اما اون خانومه جلوی ما نشسته بود

اولش داشتیم با معصوم  حرف میزدیم اتفاقی نگام افتاد به پسرا دیدم 2تااز اونا ماتشون برده به اون خانومه سعی کردم چهره خانوم رو ببینم اما نمیشد کم کم اون پسره که پشتش به ما بود اونم برگشت و خانوم رو نگاه میکرد من و معصومم همین جور نگاشون میکردیم که چرا دارن نگاه میکنن. بعد خانومه که برگش دیدیم به به چه خانومی بود از تمام لوازم ارایش استفاده کرده بود نزاشته بود مدیون یکی از لوازم بمونه

 با معصوم کلی حرف  زدیم که چرا ادم میرسه به جایی که اجازه میده دیگران جنس ببیننش چرا به جایی میرسه که به هرکسی اجازه بده که بیاییدو از زیبایی ها ی من استفاده کنید و لذتتون رو ببرید بعدشم مثل یه دستمال کثیف پرتمون کنید کنار

کلی با معصوم حرف زدیم بعد معصوم گفت یاد اون جلسه انسانیت و جنس استاد افتادم تو گوشیش بود گذاشتیم که گوش کنیم توش استاد به این نکته ها اشاره میکنه که بیاید و نسبت به هم دید ادمیت داشته باشیم جنسیت یه بعد ما ادم هاست که برای تقسیم وظایف و ازدیاد نسل و........این چیزاست و قبل از این که جنس ببینیم همدیگه رو ادم باید ببینیم و خیلی صحبت های قشنگ دیگه

همین طور که گوش میکردیم یک دفعه اون خانومه اومد عقب پیش ما نشست

 خوب نگاه ها هم اومد سمت ما هراز گاهی اون پسرا مارو هم نگاه میکردن اما جالبش اینجا بود خیلی معمولی ما رو نگاه میکردن رومون میخ نمیشدن معمولی به قول استاد مثل ادم نگامون میکردن تا جنس این قدر خوشحال بودم خدار رو شکر کردم که نگو و نپرس

خیلی دلم برا اون پسرا سوخت اخه اون خانوم نمیدونست چه طوری داره با دل 3 تا جوون بازی میکنه چه طوری داره حولشون میده تو دامن گناه

قبول دارم که باید پسرام نگاهشون رو کنترل کنن اما مام باید ضمینه گناه برداریم تحریکشون نکنیم برا گناه

دلم برا خود اون خانومم سوخت که صد دردصد عقده های روانی داشته که به این صورت کذایی توی جامعه اومده

اما در اخر دلم می خواست اون لحظه به استادم زنگ بزنم و ازش تشکرکنم دوست داشتم بهش بگم ممنونتم که کمکم کردی تو این راه بیام بعدشم بهم یاد دادی ادم ها رو ادم ببینم بعدشم بهم یاد دادی با چه حجابی وارد جامعه بشم الهی به قول یه بزرگی انسان کامل بشیدالهی عاشق بشید

الهی به اون درجه از شدن برسد که وقت بودم ازش راضی وخوشنود باشید

دوستون دارم و همیشه دعاگوتون هستم

تا عاشق شدن و کامل شدن

یا علی مددی

 


مولای من

    نظر

سلام

مولای من شرمنده ام و محزون

مولای من ازاین چند میلادی که بر من گذشت جز شرمندگی و محزونی چیزی برای شما ندارم

مولای من شرمنده ام و محزون که روز مبعوث شدن جدت رسول خدا که درود وسلام خدا براوخاندانش باد. نام جدت را بدون درود وسلام بارها برزبان مسلمین شنیدم مولای من شرمنده ام ومحزون در این روز به جای شنیدن اقرا بسمک الذی خلق ، مدح هایی شنیدم که شایسته مقام والای جدت نبود

مولای من شرمنده ام و محزون که روز میلاد جدت امام حسین که درود وسلام خدا برجدش وخاندانش باد به جای شنیدن دعای عرفه جدت برای شناخت ایشان ،اشعاربی سند واحساساتی شنیدم

مولای من شرمنده ام ومحزون که روزمیلاد اقا ابوالفضل عباس که درود وسلام خدابرجدش وخاندانش باد به جای شنیدن وصف بزرگی و کمالات ایشان، جز زیبایی چشم ابرو و ظواهر ایشان چیزی نشنیدم

مولای من شرمنده ام و محزون که روز میلاد امام سجاد که درود و سلام خدا برجدش و خاندانش باد به جای شنیدن مدح و بزرگی و کرامتش ،اشعاری بی معنا و دور از ادب شنیدم

مولای من شرمنده ام ومحزون ،شرمنده ام ومحزون ، ...

مولای من باز با قلب با صفا و پاکت برایمان دعا کن ، دعا کن که ما هم از غیبت خود در اییم و پا در جهان نهان واشکاروجودت بنهیم

مولای من دعا کن تا چشم هایمان را با اب دیدگانمان بشوریم تا بتوانیم از کوری در اییم و زیبایی و حسن واقعی تو را ببینیم

مولای من برایمان دعا کن، دعا کن،...

مولای من شرمنده ام و محزون که دعا برای ظهورت لق لقه زبانمان شده و رفتارمان بویی از امادگی ظهورت نمی دهد

مولای من شرمنده ام و محزون که ماه شعبان ، ماه جدت رسول خدا که درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد به جای رفتن در مجالسی که مدح و ثنای جدت را بشنوم پا در مجالسی می گذارم که باعث ناخوشنودی جدت است

مولای من ، مولای من...

مولای من ممنونم از احسانت که به من اموختی که چگونه صدایت کنم

مولای من ممنونم ازکرمت به که برای التیام دردهایم مناجات شعبانیه جدت را به یادم اوردی


محض ریا

    نظر

نمایش تصویر در وضیعت عادی

کنت للمومنین ابا رحیما، اذ صارواعلیک عیالا،فحملت اثقال ما عنه ضعفوا ،وحفظت ما اضاعوا، ورعیت ما اهملوا ، وشمرت اذ جبنوا ، وعلوت اذ هلعوا ،وصبرت اذ جزعوا ،

شب مبعث وقتی این عبارات رو می خوندم یه حس خواستی داشتم، میدونید اون شب تصمیم داشتم بخوابم ،بعد بلند شم، برای اعمال و احیا و... (محض ریا )اما از ترس این که خوابم ببره و بیدار نشم ،اصلا خواب به چشمم نمیومد. خلاصه تا ساعت 1:30تو رخت خواب بودم ،تا اینکه بلند شدم تا وضو بگیرم وشروع کنم، یه حال حزنی داشتم ،یه حال گرفته ،بیشتر از دست کارای خودم، از دست نفسم از دست ......

 احساس تنهایی هم که از بعد از میلاد خانوم فاطمه (س) بیشتر و بیشتر شده بود ،حالا قوز بالا قوز شده بود. و یک سری مشکلات که این چند وقته مثل بارون رو سرم می بارید.همه اینها دست به دست هم داده بود، این تنهاییم رو تشدید کرده بود

یکی از اعمال اون شب زیارت امیر المومنین (ع) بود. اول این زیارت باسلام شروع شده بود .

سلام های اول دعا که کلی بهم انرژی داد. تا این که به این عبارات رسیدم؛ یه جور احساس ذوق، ارامش، یه احساس غرور ،احساس میکردم پشتم یه کسی هست. احساس میکردم حامیم یه انسان بزرگ و فهمیم و عاشق ،....

نمیدونم یه احساس خاصی داشتم ،که توش دیگه حزن نبود، به قول معروف( مطربانشان در درون دف میزنند) بودم ، از استاد شنیده بودم این ها رو، اما دیشب لمسش کردم خیلی قشنگ بود.

نمیدونم برا چی دارم اینها رو مینویسم؛ شاید به قول بچه ها (محض ریا) اما دلم می خواست بهتون بگم، یه نگاه به این زبارت بکنید ضرر نمی کنید( زیارت امیرالمونین(ع) در ماه رجب )خیلی قشنگ بود.

خدا جون ممنون که دل پاکی مثل اقامون رو توی این دنیاقرار دادی، که با توسل به او، بشه اینها رو لمس کرد .حالا تازه من لمسش کردم اونایی که همیشه باهاشونه خوش به حالشون.

خدا جون بازم ممنون که یه پیر راه رفته ای سر راهم قرار دادی تا کم کم یه چیزایی رو بفهمم.

استاد از شمام تشکر می کنم که همه اینها رو با لطف خداوند توسط شما به منم یاد دادید . میدونم تشکر وقتی تشکر میشه که به انچه یادم دادید جامعه عمل بپوشونم بازم با دعای شما ایشاالله بشه.

از همتون التماس دعا

تا عاشق شدن

یا علی مددی


بله برون

    نظر

سلام

اخه چرا اخه چراچرا چرا چراچراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چند روز پیش بله برون یکی از اقوام بود وای نمیدونید چقد دلم گرفت لباس عروس 150 تومان سالنش 500 تومان میوه وشیرینی و بقیه بماند

اخه چرا باید یک همچین خرجی بکنیم که چی برای چی به قول یکی از دوستان که این اولیشه حالا حنا بندون و عقد و عروسی و پاتختی و ووووووووووو

مونده ای کاش می تونستم بفهمم که چی ادم خودش رو بزک کنه کلیم پول بده برا بزک کردنش بیاد همه ببیننش که چی اونم نه یه بار 20 بار واقعا مرگ من فکر کردید تاحالا به این موضوع که چی بشه همه بگن چقدر خوشگلی این که نیازی به گفتنشون نیست من هستم یا این که بگن عجب لباس خوشگلی اونم که معلومه خوش سلیقه ایم که چی بگن عجب پول داره به بعدش شما هی بیاید اسفند دود کنید که چشمتون نزنن که چی دارم عصبی میشم

تا حرفم میزنی می گن ایناست که می مونه ما نداشتیم الان میبینیم داریم حسرت می خوریم اخه ادم عاقل ادم حسرت اینا رو می خوره اینم بگم من با مراسم مخالف نیستمان من میگم چرا این همه باور کنید اسراف این پول رو بدید 4تا تیکه جنس برا اون کسی که جهاز نداره بگیر یا اصلا اینم نمی خوای برو زمین بخر سرمایت کن نمی دونم اما تو جوب نریز تازه این اولشه حالا مراسم بعدش دیدی عمه من و ندیدی عمو کم محلی کرد نمی دون فلانی لباسش این جوری بود کدو اراشگاه رفته بود چقدر خرج کرده بود و بعدشم به جون این مردای بی چاره که یکم کار کن پول بیار خونه ودعوا 2شب قهر

بعضب وقتا از اینم دردرم میاد میره 80 تومان میده خودش رو درست میکنه زنگ میزنه اقا بیا دنبال مرد بیچاره میره دنبالش که نمیبینه این 80 تومن رو دلش رو خوش میکنه اخرش میبینه که خانوم هوس می کنه با فامیلش سلام علیک کنه نمیتونه خودش رو جمع کنه ییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

اخه گلا چرا چرا داره یادمون میره وظایفمون رو چرا داره یادمون میره اومدیم اینجا براچی باور کنید راه خدایی شدن توی این نیست توی چشم و هم چشمی نیست توی بزک کردن نیست اره همیشه خوشگل بگردبپوش اما اسراف یه چیزه دیگست

هی ای کاش یادمون میموند از کجا امده ام امدنم بحر چه بود به کجا میروم اخر...........

دعا میکنم همهمون با همه اینها عاقبت به خیر بشیم عاقل بشیم

به امیدعاشق شدن؛

یا علی مددی

نمایش تصویر در وضیعت عادی

 

 


خواب پدر استاد

    نظر

سلام

چند روز پیش یه خواب دیدم،خواب پدر استادوایشون فوت کردن.البته خواب بود؛اما توش کلی درس بود

خواب دبدم پدر استاد توی شهرکمون اومده و سخن رانی میکنه،همه اهالی شهرک بودن ایشون اولش از اون دنیا می گفتن بعدش شروع کردن به نصیحت کردن دلم می خواد ازنصیحتاشون بنویسم

ایشون می گفتن لازم نیست یه کار بزرگ کنید همین کارایی که داری انجام میدید رودرست انجامش بدید می گفتن نخواهید قدم های بزرگ بردارید بعدش ازنفس بیافتید سعی کنید اروم برید اما همیشه برید سعی کنید توی را ه باشید نمی خواد خود کشی کنید برای زود تر رسیدن این دنیا هر کس و بر اساس تلاشی که کرده می سنجن

راستش زیاد یادم نمیاد اما یادمه

یکی از خانوم های شهرک از اتفاقی که جدیداپیش اومده بود می گفت و ایشون گفتن نگران نباشید یه جور دیگه بهتون میده شما تو راهش بمونید اون میده فقط تلاش کنید بمونید و اشتباهی سرتون به چیزای که توش خدا نیست گرم نشه

یه چند روزیه که دارم به حرفاشون فکر میکنم، چند روزیه همین جور خواب می بینم اونم از این قشر خوابا البته خوابه اما یه جورایی ترسم بیشتر شده نکنه از راهش بیام بیرون سعی کردم ................ بی خیال امید وارم نصحت های ایشون اویزه گوشم بشه برام ملکه بشه

برام دعا کنید

راستی توی گفتن خوابم یک مقدار تو کلام پدراستاد تصرف کردم اخه عین جملاتشون یادم نمیومد

یا علی مددی