سلام و خداحافظ
بعد از کلی وقت سلام و این بار خداحافظ
فقط یه چیز
وقتی بچه ایم به بقال سر کوچمون میگیم عمو ، به خانوم همسایه میگیم خاله،
یا حتی وقتی بزرگتر هابهمون چیزی میدن بهمون میگن بفرما عموجون یا خاله جون یا بابا جان
اما وقتی بزرگ میشیم می فهمیم که این لفظ هارا در جای خودشون به کار ببریم برا این که لفظ ها بار معنایی دارن وبار مسئولیتی
وقتی میگیم عمو جون خاله جون بابا جان یعنی اگه عمومونه یا.......بایدمراقبمون باشه جنس بد بهمون نده سرمون کلاه نزاره یه جورایی ما رو از پوست و استخوان خودشون بدونن یعنی رابطه ها 2 طرفه میشه اون وقت دل تنگی هام 2طرفه میشه
اون وقت من مراقب اونم و اون مراقب من.اون مراقب و تجربیاتش رو در اختیار من میزاره منم وقتایی که به نیرو و.... احتیاج داره میرم سراغش باهاشم و.............
که اگه این لفظ ها با بارشون همراه نباشه میشه دروغ.
البته بعضی وقت هام لفظ ها رو بکار میبریم چون عادت داریم به همه بگیم بابا جان و عمو جون وخاله جون و اصلا کاری به معنای اونا نداریم اون وقت میشه بی معنی
حالا بریم بالا تر
با معبودمون با هستیمون با ...........
اینجام رابطه 2 طرفست از طرف بالا که به قولی حل تا حالا نه دروغی شنیدیم نه دیدیم اما
خودمون وقتی داریم حرف میزنیم مراقبیم
که مبادا چیزی که بگیم که دروغ باشه (دوستت دارم خدا اما هر کاری که خودم می خوام میکنم یا تنها تو را میپرستم و از تو مدد می جویم اما دنبال پارتی هستیم یا و یا و یا............)
مبادا چیزی بگیم که از سر عادت باشه که هیچ سودی نداره وجز لقلقه زبان چیزی نیست
برام دعا کنید
خداحافظ