آن كيست كز روي كرم باما وفاداري كند/ برجاي بدكاري چومن يكدم نكوكاري كند
اول به بانگ ناي و ني آرد به دل پيغام وي/ آخربه يك پيمانه مي با من وفاداري كند
دلبر كه جان فرسود ازو كام دلم نگشود ازو/ نوميدنتوان بودازو باشدكه دلداري كند
گفتم گره نگشوده ام زان طره تامن بوده ام/ گفتامنش فرموده ام تابا توطراري كند