سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من او

صفحه خانگی پارسی یار درباره

ازدواج یا انتخاب یا طلاق

سلام

برا چی ازدواج میکینیم ؟ معیار های انتخابمون چیه؟ درسته یا نه ؟ اگه درسته پس چرا طلاق اونم به این سادگی

چند روز که دارم مدام به این قضیه فکر میکنم که واقعا چرا

چرا ازدواج و مهم تر از اون چرا طلاق

به ازدواجش که فکر میکنم می بینم برا رشدم برا این که یاد بگیرم از خودم بتونم بعضی وقتا بگذرم برا کامل شدن دینم برا جلو گیری ازفساد و گناه و.....................

اما وقتی به این طلاق ها فکر میکنم که چقدر بیشترشون بی خوده دلم میلرزه میگم واقعا این نوع نگاه هاهم به طلاق میرسه اگه میگیم انتخابم صحیح بوده

اما از قبل از محرم دیدیم بله میرسه

یه دوستی با اینکه نمیشد تو انتخاب درستش شک کرد که هر دو برای همدیگن اما حالا دارن جدا میشن اونم بعد از 10 سال زندگی

اونم زندگی که من همش ازش درس میگرفتم

یا چند وقت پیش که یه اقا خانومی با هم دعواشون شده بود و به قولی میخواستن طلاق بگیرن داشتم صحبت میکردم وقتی دلایل طلاقشون رو شنیدم گریه ام گرفت که چرا این قدر راحت

یکی سر پنپرس بچه اش،یکی سر قشنگ حرف نزدن همسرش تو جمع،یکی سراینکه مادر شوهرش جلو پاش بلند نمیشه ،و این یکی سر هیچی .........................................

وای وای وای دلم میخواد داد بزنم واقعا معیارامون درسته برا انتخاب اگه درسته چرا طلاق


د ر و غ

آدم برای چه دروغ میگوید

ادم دروغ میگه برای این که میخواهد

یه منفعتی بهش برسدولو منفعت موهوم ولو کثرشخصیت

پس یا به طمع منفعتی دروغ میگه ویا از ترس مضرتی ..

ترس وطمع منشأ ش چیه ،منشأش ضعف وحقارت روحی است.

آدم ضعیف میترسد ، آدم فقیرطمع دارد .

آدمی که توانا بود که نمیترسه ،آدمی که احساس اکتفای روحی کردکه طمع ندارد .

پس تو اگرتوانستی ضعف وحقارت روحی یک نفر را از بین ببری

دروغم نمی گوید .

پس ما چرا دروغ می گوییم ؟ چون کوچکیم،بیچاره ایم .

چرا طمع داریم ؟ چون احساس فقرمیکنیم ولومیلیون ها ثروت داشته باشیم .

چراحرص میزنیم ؟

برای اینکه این قلبمون صغیر. امام موسی صدر


سلام و خداحافظ

بعد از کلی وقت سلام و این بار خداحافظ

فقط یه چیز

وقتی بچه ایم به بقال سر کوچمون میگیم عمو ، به خانوم همسایه میگیم خاله،

یا حتی وقتی بزرگتر هابهمون چیزی میدن بهمون میگن بفرما عموجون یا خاله جون یا بابا جان

اما وقتی بزرگ میشیم می فهمیم که این لفظ هارا در جای خودشون به کار ببریم برا این که لفظ ها بار معنایی دارن وبار مسئولیتی

وقتی میگیم عمو جون خاله جون بابا جان یعنی اگه عمومونه یا.......بایدمراقبمون باشه جنس بد بهمون نده سرمون کلاه نزاره یه جورایی ما رو از پوست و استخوان خودشون بدونن یعنی رابطه ها 2 طرفه میشه اون وقت دل تنگی هام 2طرفه میشه

اون وقت من مراقب اونم و اون مراقب من.اون مراقب و تجربیاتش رو در اختیار من میزاره منم وقتایی که به نیرو و....  احتیاج داره میرم سراغش باهاشم و.............

که اگه این لفظ ها با بارشون همراه نباشه میشه دروغ.

البته بعضی وقت هام لفظ ها رو بکار میبریم چون عادت داریم به همه بگیم بابا جان و عمو جون وخاله جون و اصلا کاری به معنای اونا نداریم اون وقت میشه بی معنی

حالا بریم بالا تر

با معبودمون با هستیمون با ...........

اینجام رابطه 2 طرفست از طرف بالا که به قولی حل تا حالا نه دروغی شنیدیم نه دیدیم اما

خودمون وقتی داریم حرف میزنیم مراقبیم

که مبادا چیزی که بگیم که دروغ باشه (دوستت دارم خدا اما هر کاری که خودم می خوام میکنم یا تنها تو را میپرستم و از تو مدد می جویم اما دنبال پارتی هستیم یا و یا و یا............)

مبادا چیزی بگیم که از سر عادت باشه که هیچ سودی نداره وجز لقلقه زبان چیزی نیست

برام دعا کنید

خداحافظ


چی شد که .....

    نظر

سلام

این بار دلم می خواد از سفرم بگم از خبری که تو این سفر شنیدم

جای همه خالی سوریه بودم که خبر لبیک یه مرد و شنیدم یه آدم بزرگ که خیلی برا انقلاب زحمل کشیده بودن وقتی خبر رو شنیدم خیلی حالم بد شد اون موقع اصلا نمی توستم گریه کنم انگار بهت زده شده بودم اما تازه شب انگار فهمیدم چی شده یه حالی داشتم اصلا آروم نبودم نمی دونم چرا. من ایشون زیاد نمی شناسم یعنی می شناختم اما از دورخلاصه اصلا آروم نبودم تا رسیدیم ایران

سراغ دختر کوچولوشون رو گرفتم گفتم الان خوبه سراغ خانومشون رو گرفتم گفتن مثل همیشه اسوه صبر آرامش اما خودم نا آروم

تنها جمله ای که این چند وقت از دوستاشون شنیدم این بود که:

عباس همه رو جا گذاشت و رفت قرار نبود تنها بره

خیلی دلم برادوستاشون می سوزه من که اون دوران رو درک نکردم وقتی میبینیم یکی از این بزرگان پرمیکشه و آسمونی میشم وقتی میبینم به آرزوشون میرسن دلم میگیره میگم ای کاش یه روزم نوبت.......... بیبن اونا چه حالی میشن اونا دیدن دوران عشق بازی رو اونا دیدن و حالا میبین دوستای به قول خودشون جامونده هم دارن میرن اما خودشون......

این چند روزه فکرم شده . این لبیک گوهای شهادت چی کار کردن که به این قشنگی دارن میرن و معشوقشون میرسن .این چند روز اینقدر بی قرار بودم که نمیتونستم برم خدمت خانوادشون تا اینکه 5شنبه

با یکی از بچه ها رفتیم سرمزارشون .سرمون گذاشتیم رو مزارشون گریه کردیم ،نه این که چرا رفتن ،که خوب رفتن. بیشتراز بیچارگی خودمون از جاموندنمون از اینکه چرا حرکت نمی کنیم، از اینکه همه دارن تلاش میکنن به معشوقشون برسن ومیرسن اما ما حتی ذره ای به خودمون حرکتم نمیدیم ،زار زدیم واز دست خودمون نالیدیم. به هم میگفتیم ای کاش ماهم بفهمیم، ای کاش راهشون بریم .

وای اون دنیا چی جوابشون روبدیم .میگن لقمه حاضروآماده دادیم بهتون چی کار کردید؟چه بلایی برسرش آوردید؟این انقلابی بود که بهتون دادیم ........الانم که دارم می نویسم دلم میلرزه

دیدیم آروم نمی شیم شب تولد امام رضا(ع) بود زیارتشون رو خوندیم زار زدیم زجه زدیم متوسل به امام رئوف شدیم گفتیم دستمون رو بگیرید مابلد نیستیم راه بریم ما بلد نیستیم مثل آقای گودرزی عاشقانه زندگی کنیم وعاشقانه بیایم پیشتون شما خوبید، بزرگید، دستمون رو بگیرید تا ماهم طعم قشنگ زیستن و قشنگ رفتن بچشیم باور کنید دوست داریم اما اونقدردرگیر بازی شدیم که .......... بهشون گفتیم نمیدونیم الان باید چی کار کنیم وظیفه مون درقبال خانوادشون چیه در قبال.....

جای همهتون خالی زیارت قشنگی بود (به یاد همه بودیم)

جداٌشما چی کار کردید ؟چه طوری زندگی کردید؟ توی این دنیا که همه میگن نمیشه خوب زندگی کرد شما چطوری زندگی کردید ؟که خداتون اینجوری صداتون کردکه حسرت این صدا و این لبیک قشنگتون و خیلی ها به دل دارن

بلاخره باید پا میشدیم ومیرفتیم زمان رفتن و خداحافظی شده بود با چشمای پر از اشک ازشون خدا حافظی کردیم اما توی راه همه فکرو ذهنمون این بود (به قول دوستاشون):

                                          (عباس شد شهید عباس گودرزی)،(چی شد که همه روجا گذاشت رفت)

برای شادی روحشون صلوات

پیشنهاد میکنم یه سرم به وب مستانه بزنیم ایشون دل نوشته زیبایی نوشتن


تشکر

سلام خدای مهربونم

دلم می خواد برات نامه بدم و ازت تشکر کنم

از مهربونیات از این همه لطف و کرمت.

من که همش خطا می کنم و تو، توی خطاهامم دستم و میگیری کمکم می کنی

خدای عزیزم ازت ممنونم که توی این تشکرمم یه تشکر دیگه باید بکنم که بهم اجازه دادی که ازت تشکر کنم

خدای بزرگم خدای حکیمم هر چی از این ماجرا میگذره بیشتر تو رو احساس میکنم

خدایی من قبول داری امتحانایی که از انتخابات به این طرف میدم سخت شده یه جوری همش دارم می خورم زمین که اگه دست گرفتن تو نبود اصلا بلند نمی شدم

اون اولا با دوستام درد ودل می کردم اما الان با اونام نمی تونم نه این که اونا مشکلی داشته باشن نه اونا که خیلی بهم لطف دارم اما میدونی که خدا جونم وقتی باهاشون درد و دل میکنم دلای قشنگشون میگیره غصه دار میشه منم میدونی یه کم دل نازکم

خدایی من عزیزمن اومدم باهات بازم درد دل کنم اما این بار میزارم تو وبم تا همه بخونن نه این که اونا دلشون بگیره برا این که این سوالشون حل بشه زبون به زبون بچرخه که اگه بندت حرف نمیزن؛ نه این که اونا رو دوست و هم دم نمیدون برا اینه که طاقت غصه خوردنشون دیگه نداره

خدایی من بازم دستم و بگیر تو این امتحان اخری بد جوری زمین خوردم .بلند میشم اما دوباره می خورم زمین

امروز یه حس خواستی داشتم احساس می کردم دارم ازت دور میشم نمیدونم چرا اما دلم گرفت

خدایی میدونی جز اینکه بچه هام سر و سامون بدم و بابام حالش خوب بشه هیچ ارزویی ندارم

خدایی من نازنینم دوست دارم یه روزم شده طعم عاشق شدنت و بچشم

دلدار من مونس تنهایی هام کمکم کن، مثل همیشه، خودت خوب میدونی که اگه دستم و نگیری، بلندم نکنی ،راهم نبری، من ازم کاری بر نمیاد

تموم قوتم، نیروم، تو اینه که تو رو دارم .اما امروز این حس عجیب دلم و لرزوند. گفتم نکنه تو رو هم دیگه نداشته باشم اون وقت دیگه زندگی برام هیچ مفهومی نداره

خدایی من تنهام نزاریان، به امید تو زنده ام، اگه می خوای تنهام بزاری طعم عشقتم نمی خوام زود ببرم

ببرم که بدون تو هیچم و پوچم

خدایی من کریم من نکنی با هام این کارو، بهم بگو تنهام نمی زاری، بهم بگو حس امروزم الکی بوده، بهم بگو وگرنه، دق کردم امشب تا صبح ،دلم میلرزه، داره دیونه میشه. خودت و ازم نگیر باشه .من بد ،همش خراب کاری میکنم. اما تو که خوبی، مهربونی ،بدیای من پیش بزرگی و مهربونی تو که چیزی نیست

خدایی من اونایی که تو رو ندارم چه قدر بیچاره اند

الهی شکر الهی شکر الهی شکر

خدا نذار برم، تو نذار، من که میدونی به مویی بندم. تو دستم و بگیرمهربونم عزیزم

دوستای عزیزم بزرگوارا از این که این چند وقت ادیتتون کردم ببخشید حلالم کنید

بابای عزیز و دوست داشتنیم که اگه یاد دادن های شما نبود الان دیوانه ای بیش نبودم

بهم یاد دادی اونی که می پرستیدم خدا نبود یکی بود یه هوا از ادم بزرگتر

بهم یاد دادی خدای من همیه بهم میگه قل یا عبادی الذین اسرفو ..............

بهم یاد دادی خدام دوست داره وقتی مشکلی پیش میاد چه طوری باشم

بهم یاد دادی اگه مشکلی سر راهت هست لطف نه شر

بهم خیلی چیزای دیگه یاد دادی ازت ممنونم

خدایی من از بندهاتم تشکر کردم چون تو دوست داری امید دارم حلالم کنن

خدای من رحیم من دوست دارم خیلی خیلی

تا عاشق شدن

یا علی مددی