من او

سلام

چقدر امروزدلم گرفت، امروز با دیدین یه صحنه کلی گریه کردم، کلی دلم گرفت، شاید اگه بگم چه صحنه ای رو دیدم؛ همتون بگید: ای بابا، انگاری اولین بارته که از این صحنه ها میبینی ،نه اولین بارم نیست شاید بدتر از این صحنه هارو هم دیده بودم اما این بار این صحنه.............

امروز صبح یه جایی جلسه داشتم ؛رفتم جلسه، اما موقع برگشت، خواستم سواره ماشین بشم که دیدم یه پسرو دختری عقب ماشین نشسته بودن و به قول خودمون لاو تو لاو می ترکوندن؛ با دیدن من یک مقدار خودشون و جمع کردن، اما هنوز راه نیافتاده بودیم که دوباره شروع کردن به ترکوندن لاو، نمی دونم چم شده بوده همین جور اشکام گیل گیل میومدن پایین انگار برای اولین بار بود که این صحنه رو میدیدم بی چاره اقای راننده از اون طرف اونا رو میدید که دارن لاو میترکونن واز این طرف من و که دارم زار میزنم اونا کمی قبل از من پیاده شدن ومن هم چنان گیل گیل اشکام میومدن پایین سر کوچمون گفتم پیاده میشم اما از سر کوچا تا خونم مدام گریه می کردم و از امام زمان می خواستم کمکشون کنه برای اولین بار امام زمان رو قسم دادم به مادرش که کمکشون کنه خدای مهربون کمکشون کن برای اولین بار احساس درد کردم تو وجودم احساس سنگینی توی قلبم .......

هر چی فکر میکنم نمی فهمم چرا گریه میکردم شاید به خاطر خودم که چرا دیگه این صحنه ها برام درد اور نبودن چرا راحت از کنارشون میگذشتم انگار .....

شایدم برای او که همیشه میبینه و دلش دردمند میشه چقدر بزرگه دلت چقدر........

چند روز پیش رفتم تویه یه وبی (همون که الان منتخب شده) نوشته بود حسین(ع)هنوزمظلوم است ؛ فکر میکنم امام حی مون از همه مظلوم تره ، امروز دلم براش سوخت یا بهتر بگم دلم برا خودم سوخت که می خوام چی جوری جواب این همه لطف و بدم چی بگم اگه بگه من همه هستی رو کنترل کردم تا تو بشی انسان تو چی کار کردی ، امروز برام، دنیام شده بود دنیا ،امروز............

برام دعا کنید که بهش بد جوری احتیاج دارم

یا علی مددی