سفارش تبلیغ
صبا ویژن

من او

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دیدن جمال به جای جلال

سلام

اولش دلم می خواست با مناجات شعبانیه شروع کنم اما یک دفعه یاد این شعر افتادم که یک شب (رجب 13)بادوتا ازدوستام تا صبح شعر خوندیم از هر دری سخنی عاشقانه عارفانه ملتمسانه شکوه نام

شاید شمام مثل مامانم اینها بگین چه کار بیهوده ای عوض دعا کردن نشستید شعرو ور می خونید البته ناگفته نمونه من خودمم قبلا همین رو میگفتم فکر میکردم مناجات یعنی گریه کردن یا اصلا من فکرمی کردم اگر می خواهی با خدا حرف بزنی باید یا نماز بخونی یا دعا های توی مفاتیح رو بخونی اما من اون شب نه گریه کردم نه نماز خوندم ونه

ولی لذت بردم خدام قشنگ شده بود مهربون وزیبا البته اگه توهم نباشه

 البته منم همه اینها رو از استادم (حفظه الله)دارم

دست ان شیخ ببوسید که تکفیرم کرد

محتسب را بنوازید که زنجبرم کرد

خادم درگه پیرم که زدلجویی خود

غافل از خویش نمود وزبر وزیرم کرد